کد مطلب:35882
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:22
فوائد و آثار تربيتي مصائب و بلاها چيست؟
بلاها و مصائب، آثار تربيتي فراواني دارند و از جمله آزمايشهاي الهي هستند كه در كنار ديگر عوامل، از طرفي مايه تكامل انسان و از طرف ديگر سبب برطرف شدن «غرور» و غفلت او ميگردند اكنون به بررسي اين موضوع ميپردازيم.
الف- «مصائب» مايه شكوفائي استعدادها:
انسانها با شايستگيهاي خاص گام به پهنه هستي مينهند. اين شايستگي در روح و روان انسان به صورت قوه و توان وجود دارد. گرفتاريها نخستين ضربهاي است كه تخم استعداد را شكسته و آن را به رشد و نمو وا ميدارد.
انسانهائي كه در زندگي، فراز و نشيب نداشته باشند، نيروي دروني آنها شكوفا نگشته و به يك حالت باقي ميمانند. ولي وقتي در پستي و بلندي زندگي قرار گرفتند، نيروي دفاعي آنها به كار افتاده و بر قدرت و توان آنها ميافزايد. گوئي مصائب بستر تاوانبخشي و كانون آشنائي با رموز زندگي هستند.
البته اين مطلب، نه به آن معني است كه انسان بي جهت به استقبال حوادث بد برود، بلكه اگر حادثه بدي رخ داد، در برخي شرائط ميتواند مايه شكوفائي استعداد و فكر گردد. و از نظر تمدن شناسان، هر تمدن درخشاني كه در طول تاريخ ظهور كرده، به دنبال اين بوده كه كشوري مورد هجوم يك قدرت بزرگ خارجي قرار گرفته و همين هجوم، نيروهاي خفته آنها را بيدار و بسيج كرده است.
البته اگر همه حوادث تلخ چنين نباشند، قستي از حوادث ناگوار چنين هستند. و علت اينكه ثمرههاي شيرين آن مورد توجه قرار نميگيرد،يك نوع كوتهبيني در فكر و داوري بشراست. و اگر حادثه با آيندهنگري خاصي مورد بررسي قرار گيرد، داوري دگرگون ميگردد.
كمترين سودي كه اين حوادث به دنبال دارد،اين است كه روحيه مقاومت و پايداري را در انسان زنده كرده و روان را صيقل ميدهد. و اگر فولاد در پرتو آتش سختتر، و چاقو در سايه سوهان تيزتر ميگردد، سختيها نيز انسانها را مصمّمتر و برندهتر و مقاومتر ميسازند.
پدر و مادري كه ميكوشند كه فرزندان خود را در عزت و نعمت بپرورند، در حق آنان جفا ميكنند. و فرزنداني تحويل جامعه ميدهند كه به هر بادي ميلرزند، و در گرباد حوادث، بسان پر كاهي از اين سو به آن سر پرتاپ ميشوند. ولي افراد بلا ديده و زجر كشيده، بسان صخرههاي استواري هستند كه هيچ عاملي قدرت از جاي كندن آنها را ندارد.
و به تعبير امام اميرالمؤمنين(ع): «درختان بياباني كه به سختي و بي آبي خو گرفتهاند، سختتر و شعله آتش آنها شديدتر و سوزندهتر است و ديرتر خاموش ميشود. ولي درختان باغستانها كه پيوسته از نوازش باغبان و آب روان برخورداند، نازك و پوست كم داومترند» (نهجالبلاغة نامه 45)
با اين تجزيه و تحليل كه از آثار مثبت مصائب در تكامل قواي فكري و دماغي انسان به عمل آمده، ارزش وحي الهي در اين مورد روشن ميگردد آنجا كه ميفرمايد:
«فَعَسَي اَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فيهِ خَيْراً كَثِيراً» نساء/19
[چه بسا شما چيزي را ناخوشايند بشماريد، ولي خدا در آن براي شما سود زيادي قرار داده است].
و باز ميفرمايد:
«فَاِنَّ مَعَ الْعُسْر يُسْراً اِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» انشراح/5-6
[محققا با هر سختي آساني هست، با هر سختي آساني هست].
باز در آن سوره مي فرمايد:
«فَاِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَ اِلَي رَبِّكَ فَارغَبْ» انشراح/7-8
[هر موقع از عبادت خدا فارغ شدي، خود را به مشقت بيفكن (كوشش نما) و به سوي خدا باز گرد].
گوئي پيروزي با رنج و كوشش هم پيمان است.
شعراي اسلامي، با الهام از تحليل آيات قرآني،اين حقيقت را در قالب شعر ريختهاند.
ناصر خسرو ميگويد:
تا نبيند، رنج و سختي مرد، كي گردد تمام؟ تا نيايد باد و باران، گُل كجا بـو يا شـــود؟
صائب تبريزي ميگويد:
مالش صيقل نشد، آئينه را نقص جمـــال پشت پا هر كس خورد، در كار خود بينا شود
نتائج سازنده برخي از مصائب، از نظر تكامل زندگي و تقويت قواي دماغي روشن گرديد. اكنون به آثار معنوي اين نوع حادثههاي ناخوشايند ميپردازيم.
ب ـ زنگ بيدار باش
رفاه دائمي و غرق شدن در مواهب زندگي، مايه غرور، و سبب غفلت از ارزشهاي اخلاقي است. اين مسأله را بارها در صفحات تاريخ و يا در زندگي خود و ديگران آزمودهايم. زندگي آرام و فارغ از هر نوع نشيب و فراز و خالي از هر نوع طوفان و امواج تكان دهنده، كاملاً خوابآور است. در حالي كه حوادث ناخوشايند و ناگوار، و گسستن نظام شيرين زندگي، موجب كاهش غرور و بيداري از غفلت و پيدايش نقطه عطفي در زندگي گروهي از افراد ميگردد. كسي كه در زندگي كاملاً موزوني غرق است. بسان مسافري است كه با اتومبيل آخرين سيستم حركت كند و وسائل استراحت در آن فراهم باشد، و ماشين با سرعت هر چه بيشتري در جاده اتوبان به سير خود ادامه دهد. در اين موقع همه مسافران را خواب فرا ميگيرد، و كافي است كه يك ترمز همگان را از خواب بيدار كند. گوئي مصائب و گرفتاريها، «ترمز زندگي انسان است كه به خواب و غفلت او پايان ميبخشد.
بر اساس اين تحليلها است كه قرآن، ميان طغيان و غرور از سوئي و غنا و زندگي مرفه از سوي ديگر، يك نوع رابطه منطقي قائل است و ميفرمايد:
«اِنَّ الانَسانَ لَيَطْغي اَنْ رَاهُ اسْتَغْنَي» علق/6-7
[انسان آنگاه كه احساس بي نيازي كند، طغيان ميورزد.]
و باز، بر مبناي همين تحليلها است كه قرآن گرفتاريها را مايه بيداري انسان ميداند و هدف از پديد آمدن يك رشته حوادث ناموزون را بيداري او معرفي ميكند و ميفرمايد:
«وَ ما اَرْسَلْنا في قَرْيَةٍ مِنْ نَبِّيٍ اِلاَّ اَخَذْنا اَهْلَها بِالْبَاساء وَالضَرّاء لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ» اعراف/94
[هيچ پيامبري را به نقطهاي نفرستاديم، مگر اينكه مردم آنجا را با فقر و سختي مواجه ساختيم تا به درگاه خدا روي آورند]
«وَ لَقَدْ اَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِلسِّنِينَ وَ نْقصٍ مِنَ الثََّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ» اعراف/130
[قوم فرعون را به خشكسالي و كمي ميوه دچار نموديم تا متذكّر شوند].
اِعمال شدّت و سختي درباره اين گونه افراد، بسان سيلي پزشك بر چهره بيماري است كه پس از عمل جراحي به هوش نميآيد و او ناچار است با نواختن چند سيلي سخت، او را از خواب گران-كه چه بسا منجر به مرگ او ميگردد-بيدار سازد و در حقيقت نعمتي است كه به صورت قهر تجلي ميكند.
برخورد انسان با پيشامدهاي ناگوار، به دو صورت ميتواند باشد. هر گاه از آن به عنوان عامل فرود از مركب غرور و وسيله تذكر و بيداري بهره گرفت، چنين شدائدي بالاترين لطف در حق او خواهد بود. ولي هرگاه در برابر آن واكنش مناسب و سازندهاي نشان ندهد، حقاً كه بايد نام آن را مصيبت و بلا نهاد. چه بلائي بالاتر از اين كه بشر، از عاملي كه ميتوانست او را از خواب مرگبار نجات بخشد، كوچكترين بهرهاي نبرده باشد. و سرانجام. عنوان «بلا» مربوط به كوتاهي خود انسان است، كه از حوادث پند نميگيرد.
ج- عامل بازگشت به سوي حق و عدالت
مجموع جهان آفرينش، هدفدار است. و انسان كه جزئي از آن است، نيز بي هدف آفريده نشده است. اين هدف. جز تكامل انسان در تمام ابعاد وجود خود، چيز ديگري نيست. هدايت و آموزشهاي نظري، برانگيختن پيامبران، و فرستادن كتابهاي آسماني، همه و همه براي آن است كه بشر به اين هدف نايل گردد.
از طرف ديگر، گناهان و شكستن سدهاي الهي، مايه دوري از هدف آفرينش است. انساني كه زندگي او را دروغ، تزوير، تعدي، ستم و ديگر گناهان و تخلفات تشكيل ميدهد، هرگز به هدف آفرينش نميرسد، و در حد يك حيوان باقي ميماند.
در اين موقع، اگر يك رشته نابسامانيها در زندگي اجتماعي او رخ دهد و او را با عواقب شوم اعمال خويش آشنا سازد، اين عوامل سبب بازگشت او به سوي حق و عدالت ميشوند.
اين نوع حوادث مرگبار و ناخوشايند، اخطارهاي الهي است و موجب ميشود كه انسان در زندگي خود تجديد نظر كرده و از گناه و طغيان دوري جويد.
قرآن اين حقيقت را به صورتي بس روشن دنبال ميكند، آنجا كه ميفرمايد:
«ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ و الْبَحْرِ بمَا كَسَبَتْ اَيْدِي النَّاس لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُم يَرْجِعُونَ» روم/41
[فساد در خشكي و دريا به خاطر اعمال مردم آشكار شد. غرض اين است كه ما نتيجه برخي از اعمال آنها را به خود آنها بچشانيم. شايد راه حق و پاكي را بازيابند].
در آيه ديگر ميفرمايد:
«وَلَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُرَي آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحنا عَليهِم بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَاْلاَرْضِ وَلكنْ كَذَّبُوا فَاَخَذْناهُمْ بِما كَانُوا يَكْسِبُونَ» اعراف/96
[هرگاه مردمي كه در آباديها زندگي ميكنند ايمان بياورند و تقوا را پيشه كنند، درهاي رحمت را از آسمان و زمين به روي آنها ميگشائيم. ولي آنها آيات ما را تكذيب كردند و ما هم آنها را به مجازات اعمال خودشان گرفتار ساختيم].
از نظر بينش الهي، حوادث ناموزون و ناخوشايند، معلول تخلفات انسان و گناهان خانمان برانداز او است. حال رابطه اين دو چگونه است و چگونه تعدّي و ظلم و فحشاء و اعمال زشت، پديدههاي ناموزوني مانند سيلها و طوفانها و زلزلهها را بوجود ميآورد، براي ماكه در اين زندگي خاكي غرق هستيم، روشن نيست. فقط وحي الهي از آن پرده برميدارد.
: آية الله جعفر سبحاني
پرسشها و پاسخها
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.